ان الله مدافع عن الذین آمنوا خداوند مدافع وپشتیبان کسانی که ایمان آورده باشند می باشد.
با درود بر شهیدان ورهبر کبیر انقلاب
السلام علیک یا اخی :
خدمت مبارک برادر ارجمند
پس از تقدیم درود وسلام بی کرانم خدمت شما وتمامی رزمندگان موفقیت همگی را از درگاه ایزد منان خواستار بوده وآرزوی پیروزی می نمایم .
تقی عزیزم : برای چندمین بار است که که با شما محرم اسرارم می باشی درد دل می نمایم ولی حتی جواب اوّلین نامه ام را دریافت نکرده ام وشاید این بدلیل بی لیاقتی وکم سعادتی برادر کوچکت وبا کم لطفی شما برادر بزگوارم باشد به هرحال خیلی منتظر نامه ات بودم ولی به علت اینکه هر روز این حقیر شهادت را حس می نمایم دوست ندارم بدون اینکه پیام آخرم را به شما برسانم چشمم بسته شود زیرا دشمنان باید بدانند که تا آخرین لحظه با آگاهی به قربانگاه رفتم وخواستم بیشتر بنویسم تا بدخواهان احساس اراده وتصمیم این حقیر را متوجه شوند .
برادرم : تو وارث لباس رزمم می باشی تو باید تداوم بخش راه تمامی شهیدان بخصوص میرزا وآقا مهدی عزیز باشی تو نباید مهلت خشک شدن خون شهیدان را بدهی وتو باید با ریختن خون مستکبرین راه شهبدان را تداوم ولاله های سرخ تاریخ را آبیاری کنی وتو باید با ریختن خون مزدورانی چون صدّام ومجاهدین خلق وگروهای وابسته که همگی آب به آسیاب دشمن می ریزند ودرخت نوپای انقلاب را آبیاری نمایی .
برادرم : من نیز با همه التهاب درونی ام وبرنامه های تنظیم شده زندگیم وعلاقه به آن با همه وابستگی به خانواده ام که سراسر وجودم وبودنم در اوست وهمه وهمه را در یک جمله وآنهم اطاعت از امام معاوضه می نمایم .
برادرم : هر روز گلوله های آتشین فضای آرام بخش شهر ودیار ما را درید . وصدیا دلخراش آنها سکوت دلنشین را بر هم زده مادر وپدری را در عزا وماتم فرزندی گرفتار وداغدیده وخواهر وبرادری را درعزا یکدیگر شریک وپیر وجوان دختر وپسر وبزرگ وکوچک را زا زنده بودن محروم ویا همگی را به آوارگی ویا به اسارت می فرستد وصدامیان این حامیان استکبار با ارتکاب به چنین اعمالی ددمنشانه هر روز گور خود را به دست خود کند . ورزمندگان بیدار وشجاع را برای دفن به یاری می طلبد .
برادر جان جای گفتن از شهید باقی نیست وشرح ان کافی بنظر می رسد ولی باز هم چند نکته ای را به عنوان سفارشات متذکر میشوم « میلاد سرخ ماست شهادت » شهادت حد نهایی تکامل است بطوریکه وقتی به آن درجه رسید خون در درون کالبدش به جوش آمده وفوران می نماید وبه کالبد جامعه وارد میشود وشهید است که به جامعه روح وتحرک وبرکت می بخشد وخدا گواه است که شهادت برای هزار مرتبه از داماد شدن برتر است وشهادت تولدی نو برای زندگی جاودانه می باشد .
برادران عزیز : تنها وتنها شهادت می تواند گلوی تشنه 2. ساله ام را سیراب نماید واز کانال شهادت است که راه حسین تدوم می یابد .
تقی جانم : چه کسی غیر از تو مرا به پا خواهد داشت از آن پس که چون پرچمی سرنگون شده باشم جز تو برادر که نشسته ای برخیز وتداوم بخش راهم باش .
خواهرم ، برادرم : من که نتوانستم برادری خوب بر شما وفرزندی خوب برای مادر وپدرم وفامیلی شایسته برای فامیلانم ودوستی لایق برای دوستانم باشم امیدوارم که گذشت وعفو شما شامل من نیز شود وبا عفو بدیها روحم را شاد نمائید .
اماما : امروز اگر چه یاران با وفایت را به شمار یاران امام حسین ( ع ) ناجوانمردانه از کربلای حسین به قتل می رسانند ولی دشمنان باید بدانند که از خون از هر شهید شاهدی دیگر پدید می آید وحضور مردم را در صحنه فعالتر خواهد کرد . وما تمامی رزمندگان با امام بیعت می بندیم تا خون در رگ داریم او را یاری خواهیم کرد وبدخواهان ومنافقین خلق بدانند که سرکش وعصیان در برابر ملت جز شکست وزبونی وباز کردن کارنامه ی ننگینشان نمی باشد وعاقبت بدی را به بار خواهد آورد .
ویک کلمه نیز با مادر : فدای روح نازنینت ، فدای قلب پر محبتت ، از من رمیده ای آیا سخن بدشنیده ای ؟ تو بوستان وجود منی .
برادرم : امیدوارم که با سلاح ایمانت استواری وپایمردی وبا اسلحه ات انتقام خون شهیدان را بستانی .
بازوان توانایم : به احتمال قوی امشب اولین حمله به صدامیان که به یکی از مواضع بسیار مهم واستراتژیک منطقه به شمار می آید می باشد وشاید این آخرین نامه ام باشد به امید آنکه شما از روحیه خوبی برخوردار وصبر وشکیبائی راپیشه نمائید وبیشتر سفارش نمی کنم که بعد از من تو باید نمونه والگو باشی وموفقیت شما وهمسرتان را بیشتر از هر چیز آرزو داشته واز شما وخانمتان عذر خواهی می کنم .
شهادت دعوتی است به همه نسلها وعصرها که اگر می توانی بمیران ( جهاد ) واگر نمی توانی بمیر ( شهادت )
« علی شریعتی »
شهادت دری از درهای بهشت که فقط به سوی اولیاء خاص خدا باز می شود .
علی ( ع )
شهید قلب تاریخ است . شهید شمع تاریخ است .
« شریعتی » « شهید مطهری »
12 / 4 / 6.
در سال 1341 در ده رستمکلاه از حومه ی بهشهر بدنیا آمد ودارای یک برادر ویک خواهر بزرگتر از خود بود ودر سن 13 سالگی مادرش را از دست داد او وبرادرش بعلت گرفتاریهای خانوادگی بعد از ازدواج دوّم پدرش جداگانه زندگی می کردند.
برادرش به خدمت رفت او بعلت اشتیاق زیاد به جبهه رفتن داشت وجهاد فی سبیل الله را یک وظیفه اسلامی می دانست برای ادامه دادن راه شهیدان بخصوص دوست نزدیکش پسر خاله عزیزش میرزا با توجه به اینکه در سال ششم ریاضی فیزیک بود واز شاگردان ممتاز هم بود به جبهه رفت ودر تاریخ 12 / 3 / 60 سپیده دم اول ماه مبارک رمضان بهنگام فتح نوسود به خیل شهداء پیوست .